چرا ایجاد رابطه خوب با دیگران مهم است؟
انسان ذاتا یک موجود اجتماعی است. این جمله ایی است که خیلی شنیده ایم. به این معنی که در اجتماع بودن و احساس تعلق خاطر به یک گروهی، به کسی، به جایی جزء نیازهای اساسی یک انسان است. از طرفی یک رابطه نامناسب هم در زندگی هر فردی، می تواند او را به جایی برساند که از تمام جنبههای دیگر زندگی نیز بیزار شود. جنبه هایی مثل کار، تحصیل و خانواده.
باید بدانیم تنهایی نیز با وجود اینکه یک موضوع روانی است، می تواند به اندازه یک بیماری جسمانی مثل چاقی برای ما ایجاد خطر کند.
با آنچه گفته شد از طرفی می دانیم انسان، نیازمند ایجاد رابطه با همنوع خود است و از طرفی، رابطه بد و تنهایی هردو آسیب رسان هستند.پس راه چاره چیست؟
بهترین کار، یادگیری مهارت های است که به روابط بین فردی ما کمک کند.
5مهارت ضروری در روابط بین فردی:
مهارت اول:بینش داشتن نسبت به دیگران
در این مهارت، من خودم و نیازهای خودم و طرف مقابل و نیازهای او را می شناسم. فرض کنید دوستی داریم که همیشه دیر به محل قرارمان می رسد. وقتی که ما بینش درستی نسبت به دوستمان نداریم از این دیر آمدنهایش، همیشه عصبانی هستیم یا از او می رنجیم.چون فکر میکنیم که به ما بی احترامی کرده و ما را در نظر نگرفته. پس بر اساس این هیجانات با او رفتار می کنیم. ولی وقتی متوجه باشیم که او چنین فردی است که همه جا دیر می رود،پس ممکن است که بخواهیم با او صحبت کنیم و با هم راه حل بیابیم مانند اینکه به او بگوییم زمان قرار را برای خود ۳۰ دقیقه زودتر از زمان توافق شده در نظر بگیرد یا اینکه ما ۳۰ دقیقه تاخیر از جانب او را برای خود عادی تلقی کنیم.
مهارت دوم: بینش داشتن نسبت به خود:در این مورد،آنچه مهم است این است که خود را بشناسیم و بدانیم آنچه که انتظار داریم و آنچه که میخواهیم، چیست. مثلا اگر به فردی می گوییم :اگر از من انتقاد کنی من ناراحت نمی شوم ولی وقتی او در خلوت از یک کار من انتقاد می کند، ناراحت می شوم، یعنی خود را خوب نشناخته و بینش درستی نسبت به خود ندارم.
مهارت سوم:در یک رابطه عاطفی و دوستانه نیازهای هر دو طرف باید در نظر گرفته شود.
در روابط ناسالم ممکن است یک نفر مدام خدمات بیشتری به فرد دیگر ارائه دهد و در مواقع نیاز، از جانب او کمکی دریافت نکند.
اینکه ما نیازی داریم، باعث نمی شود که انجام آن را حق مسلم خود بدانیم. مثلا من نیاز دارم با دوستم، درددل کنم و او همیشه با روی باز سنگ صبور من است. اینکه در هر ساعتی از شبانه روز این انتظار را داشته باشم که پاسخگو باشد، و در غیر اینصورت برنجم، درست نیست.
در روابط سالم هر دو طرف برای هم وقت می گذارند و نسبت به هم ارزش و احترام قائل هستند.
مهارت چهارم:تنظیم هیجانی:
تنظیم هیجانی به زبان ساده یعنی وقتی ما درگیر هیجانی مثل استرس، خشم و… می شویم، می توانیم خودمان را آرام کنیم و هیجانمان را کم کنیم وشرایط را تحلیل می کنیم تا بتوانیم تصمیم درستی بگیریم نه اینکه به آن هیجان اجازه دهیم ما را به هر سمت و سویی که می خواهد ببرد. افرادی که تنظیم هیجانی ندارند در این شرایط،واکنشهای تکانشی از خود نشان می دهند که اغلب با گذشت زمانی کوتاه پشیمانشان می کند.
یکی از مهمترین راهکارها برای تنظیم هیجانات ، داشتن ذهن آگاهی است.
مهارت پنجم:خویشتن دوستی:
دوست داشتن و محترم شمردن خود و شفقت ومهربانی با خود و پذیرش نقصها و تفاوتهای خود با دیگران بدون سرزنش و قضاوت .اینجا هم ذهن آگاهی حضور پررنگی دارد. یکی از مؤلفه های خویشتن دوستی، مشاهده افکار و احساساتمان بدون قضاوت است.
اگر ما چیزی را خودمان نداشته باشیم، می توانیم به دیگران ببخشیم؟مسلما نه. پس اگر ما خودمان را دوست نداشته باشیم و در وجودمان محبت و عشق نباشد،در اینکه بتوانیم به دیگران عشق بورزیم باید تردید کرد.
شاید اینجا یک سؤال برایمان پیش بیاید که پس چرا بعضی افراد هستند که خودشان را هم خیلی دوست ندارند ولی روابط عاطفی زیادی با دیگران دارند. باید در پاسخ به این سؤال گفت :جنس این روابط، نیاز است نه علاقه. نیاز به دوست داشته شدن. چون خود آن فرد نتوانسته خودش را دوست داشته باشد،پاسخ به این نیاز را با انجام خدماتی به دیگران، از آنها طلب می کند.
اگر کمی دقت کنیم، در تمام موارد مطرح شده در بالا رد پای ذهن آگاهی به وضوح دیده می شود. در مورد ذهن آگاهی و راهکارهای ذهن آگاه شدن در مقالات دیگر سایت، به طور مفصل، توضیح داده شده است
دیدگاهتان را بنویسید