نگاهی بر کتاب آیین دوست یابی(قسمت سوم)
در دو قسمت پیش، به خلاصه ی بخشهای اول و دوم کتابِ آیین دوست یابی پرداختیم و در این قسمت، بخش سوم کتاب را با عنوان «دوازده شیوه برای آن که دیگران را با خود همراه سازید» به طور خلاصه بیان می کنیم.
فصل اول
در هیچ مباحثه ای، توقع نداشته باشید صددرصد پیروز شوید
من از دوران جوانی، عاشق بحث بودم و دائم با برادرم در مورد هر موضوعی که پیش می آمد، جدل می کردم.
وقتی به دانشگاه رفتم منطق و علم کلام آموختم و در همه ی مجالس مناظره حاضر می شدم. از آن زمان تاکنون در هزاران بحث و جدل شرکت کردم و بعد از آن همه تجربه، به این نتیجه رسیدم که بهترین کار این است که از مجادله با دیگران پرهیز کنیم. زیرا ۹۰ درصد از بحث و جدل ها به این منتهی میشود که طرفین بیش از پیش متقاعد می شوند که حق با آنها بوده است. در این گونه نبردها هیچکس پیروز نمیشود،چون اگر هم فرض کنیم در مقابل این فرد، به پیروزی برسیم و به او ثابت کرده باشید که جاهل و نادان است، او را از نظر احساسی مجروح کرده ایم و کینه ی ما را به دل می گیرد. این مثل را شنیدهاید که میگویند: «کسی که برخلاف میل خود متقاعد شود، همچنان بر همان اعتقاد سابق خود باقی خواهد ماند.»
روزی لینکلن، رئیس جمهور آمریکا، افسر جوانی را دید که با یکی از رفقایش به نزاع برخاسته بود.جلو رفت و گفت:« کسی که خواهان طی کردن پله های ترقی است فرصتی برای نزاع پیدا نمی کند. نزاع و مجادله، مرد را تندخو و آتشین مزاج و خشن بار میآورد و باعث می شود کنترل اعصاب را از دست بدهد. گاهی بهتر است حق را به طرف مقابل بدهید و بگذرید.»
فصل دوم
شیوه ی دشمن تراشی و روش جلوگیری از آن
در موقع گفتگو با دیگران، هرگز سخن خود را با این جمله آغاز نکنید: «من به شما ثابت می کنم…» چون این قبیل کلمات مفهومش این است که «من از شما باهوش ترم و عقیده شما را تغییر می دهم.»
لرد چستر فیلد(سیاستمدار انگلیسی) به فرزند خود می گفت: «ای پسر! اگر می توانی از دیگران عاقلانه تر رفتار کن ولی هرگز این برتری را به رخ آن ها نکش.»
افرادی که از قوه قضاوت و داوری سالم برخوردار باشند.بسیار نادر هستند.آدمها اغلب لجوج و مغرض هستند.حسادت،بدگمانی،غرور و کینه -توزی عقل ما را تیره کرده است و حاضر نیستیم به آسانی از اعتقادات خطای خود دست برداریم یا تغییری در آن به وجود بیاوریم.
بنابراین اگر هنوز هم میل دارید خطای دیگران را به آنها گوشزد کنید بهتر است هر روز مطلب زیر را از کتاب پروفسور جیمز هاروی رابینسون، تحت عنوان «آمادگی نیروی ذهنی» با خود بگویید. «بارها اتفاق میافتد که به طور خود به خود و بدون هیچ زحمتی عقاید خود را تغییر میدهیم اما اگر کسی به ما گوشزد کند که دچار اشتباه و خطا شده ایم از این برخورد او آزرده خاطر شده و حالت دفاعی به خود می گیریم.» در اینجا از خودخواهی خود دفاع می کنیم نه اعتقاد و اندیشه مان.
اولین واکنش ما نسبت به حرفی که از دیگران می شنویم داوری و قضاوت است نه درک آن. وقتی کسی به ما احساس یا رفتاری نشان میدهد یا اعتقادی را ابراز می دارد، تمایل ما این است که فورا آن را ارزش گذاری کنیم و بگوییم: «درست میگوید» یا «کارش احمقانه است» یا «مرتکب اشتباه شده» و غیره. به ندرت به خود اجازه میدهیم احساس و رفتار او را درک کنیم و ببینیم معنای آن عمل برای کسی که آن را انجام داده چیست.
فصل سوم
به خطای خود اعتراف کنید
وقتی آشکار میشود که شایسته تنبیه هستیم آیا بهتر نیست خود از آن استقبال کرده و صادقانه به خطاب خود اعتراف کنیم؟ بنابراین شتاب کنید و هر چیزی که طرف مقابل میخواد به شما بگوید، شما خودتان به خود بگویید تا او خلع سلاح شود. در این صورت ۹۰ درصد امکان دارد که طرف مقابل آرام شده و حالتی محبت آمیز به خود بگیرد و از لغزش شما چشم پوشی کند.چون اکثر مردم دنیا می خواهند، قدرت خود را اثبات کنند. بنابراین وقتی بگذاریم این کار را بکنندخشنود و راضی می شوند و بعد برای اینکه احترام و اهمیت خود را نگه دارند سعی میکنند خود را آدمی با گذشت و منصف نشان دهند.
فصل چهارم
ملایمت ومهربانی به جای خشم
در مواقعی که عصبانی می شویم با فریاد کشیدن و ابراز خشم خود به دیگری بی تردید کمی آرامش به دست می آوریم. اما آیا هیچ فکر کرده اید طرف مقابل در این گونه مواقع چه حالی دارد؟وودرو ویلسون(سیاستمدار آمریکایی) میگوید: «اگر با مشت گره کرده به سوی من بیاید به شما قول می دهم که مشت های من نیز خود به خود گره خواهد شد.» اگر کسی کینه شما را در دل داشته باشد با همه استدلال و منطق حکم های جهان هم نخواهید توانست او را با خویش هم عقیده کنید.
پس سخن خود را با ملایمت و خوشرویی بگویید به جای خشونت
فصل پنجم
راز سقراط
سقراط هرگز به دیگران به طور مستقیم نمی گفت اشتباه میکنند. او زیرک تر از این حرفا بود. شیوه ی بحث او با دیگران که امروزه به «روش سقراطی» معروف است عبارت از این بود که مجموعه سوالاتی از رقیب می کرد که پاسخ همه مثبت بود. یعنی کاری می کرد که طرف مقابل بی وقفه حرفش را تصدیق کند و سرانجام او را به همان نتیجه میرساند که در آغاز گفتگو به شدت با آن مخالفت کرده بود.
بنابراین هر چقدر بیشتر بتوانیم از فرد مخالفِ خود بله بگیریم بهتر می توانیم او را برای پذیرش عقیده ی خود حاضر و آماده کنیم.
فصل ششم
سوپاپ اطمینان در حل و فصل اختلافات
اکثر مردم هرگاه میخواهند طرف مقابل خود را متقاعد کنند، بیش از اندازه حرف میزنند و پرگویی می کنند. فروشندگان مغازه هابه ویژه مرتکب این خطای زیانبار می شوند. بگذارید طرف مقابل تمام حرف خود را بزند. او بهتر از شما مقصد خود را می داند. شما فقط سؤال هایی از او بپرسید و بگذارید او هر قدر که می خواهد صحبت کند.البته اگر با او موافق نباشید وسوسه می شوید تا حرفش را قطع کنید، اما توصیه میکنم از این کار خودداری کنید،زیرا تا زمانی که طرف مقابل در آمال و خیال خود غرق باشد، هرگز به سخن شما گوش نمی دهد.
تا جایی که میتوانید فروتن باشید. چون عمر آدمی کوتاه است و صد سال دیگر، هیچ کس ما را به یاد نخواهد داشت،به جای آن که موفقیت و پیروزی خود را به رخ این وآن بکشیم،و باعث ناراحتی و حسادت آن ها شویم، بهتر است بگذاریم اگر استعدادی هم داریم دیگران در باره آن صحبت کنند.
فصل هفتم
چگونه همکاری دیگران را جلب کنیم
افکار و اعتقادات خود را به زور به دیگران تحمیل نکنید. فقط اندیشه خود را ارائه دهید و طرف مقابل را آزار بگذارید تا به میل خود نتایجی را که میخواهد بگیرد.
فصل هشتم
دستورالعملی که معجزه می کند
همیشه به یاد داشته باشید که طرف مقابل شما حتی اگر کاملاً در اشتباه باشد، خودش چنین تصوری در مورد رفتار یا اندیشه ی خود ندارد. اگر از خواندن خلاصهای کتاب،فقط همین یک نتیجه عایدتان شده باشد که در مقاطع مختلف زندگی بتوانید خود را جای دیگران بگذارید و از دریچه چشم آنان به امور بنگرید، مطمئن باشید یکی از ابزارهای مهم دست یابی به اهداف و آرزوهای خود را یافته اید
فصل نهم
آن چه همه طالب آن هستند
«من به شما حق میدهم که چنین احساسی داشته باشید. از این بابت اصلاً شما را سرزنش نمیکنم. اگر من هم جای شما بودم همین احساس شما را داشتم.»
جملاتی مثل جملات بالا می تواند خشم و ناراحتی طرف مقابل را فرو بنشاند و او را آرام کند.
هرگز از انسان بودن و مؤدب بودن خود مغرور نشوید و اگر کسی را با تعصبات و عقاید نادرست دیدید، خطاهای او را مورد شماتت قرار ندهید و از خشم وجهل او متعجب نشوید، بلکه وقتی کسی را با این احوالات دیدید، به حال او تأسف بخورید، با محبت و همدردی با او برخورد کنید و اگر توانستید او را یاری کنید.
سه چهارم مردم به شدت نیازمند همدردی و محبت هستندو دلشان می خواهد دیگران آن ها را درک کنند.به این افراد محبت کنید تا شما رابپرستند.
فصل دهم
به احساسات و شرافت فرد متوسل شوید
اگر می خواهید در مردم تغییری به وجود آورید و در آنها نفوذ کنید به احساسات انسان دوستانه و خیر خواهانه شان متوسل شوید. بگذارید با مثالی،این مطلب را روشن کنم.
آقای فارل صاحب یک خانه ییلاقی بود که آن را اجازه داده بود. مستاجر او میخواست خانه را چهار ماه زودتر از موعد مقرر، تخلیه کند و بدین ترتیب آقای فارل در حدود ۲۲۰ دلار ضرر می کرد. او در آن زمان در وضعیتی قرار داشت که همین پول هم برایش مهم بود. مستاجر تمام فصولی را که گرانترین فصل اجاره بود، در خانه او به سر برده بود و اگر خانه را تخلیه میکرد،آقای فارل تقریباً تا پایان سال،دیگر نمی توانست آن را به کس دیگری اجاره دهد.آقای فارل می گوید: «اگر میخواستم مثل سابق عمل کنم، با حالتی جدی به مستأجر میگفتم بهتر است قرارداد را یک بار دیگر با دقت بخواند تا متوجه شود که اگر بخواهد زودتر از موعد خانه را تخلیه کند باید تمام اجاره بها را تا آخر سال بپردازد وگرنه از طریق قانون عمل خواهم کرد.» ولی به جای این کار قدری اندیشیدم و تصمیم گرفتم به شیوه دیگری عمل کنم. بدین ترتیب نزد مستاجر رفتم و گفتم از قصد شما باخبر شدم ولی باور نمیکنم که بخواهید خانه را تخلیه کنید. تجارب سال های زیاد، من را آدم شناس کرده است. در همان نخستین ملاقات با شما فهمیدم که فردی شرافتمند و خوش قول هستید و بر سر این حرف خود حاضرم شرط ببندم .بنابراین برای شما پیشنهادی دارم. تصمیم خود را برای تخلیه به تاخیر بیندازید و به این پیشنهاد من فکر کنید. این چند روزی که تا آخر ماه مانده نیز صبر کنید و اگر در آن زمان،باز هم مصمم به تخلیه بودید با تمام وجود در خدمت شما خواهم بود. نهایت این است که به خودم می گویم در مورد شما اشتباه کردم.»چند روز بعد مستأجر،تمام اجاره اش را نقداً پرداخت کرد وگفت که می خواهد بماند.
در این جا آقای فارل احساسات شریف انسانی را تحریک کرد و مؤثر هم واقع شد.
فصل یازدهم
مطالب خود را به صورت ملموس و ابتکاری ارائه دهید
ذکر حقایق و اثبات مطالب به صورتی خشک و تکراری فایده ندارد.باید ابتکار به خرج داد و مطلب را به شکلی زنده و مؤثر ارائه داد.کارشناسان دکور بندی ویترین ها به این نکته وقوف کامل دارند که کالا را چگونه در معرض نمایش بگذارند تا توجه مردم به آن جلب شود.
فصل دوازدهم
زمانی که از هیچ روش نتیجه نگرفتید،این روش را آزمایش کنید
این روش ایجاد حس رقابت بین افراد است البته رقابتی سالم و مثبت بر اساس تمایل به برتری جویی.
به طور مثال،وقتی مدیر عامل شرکت ذوب فلزات،می خواست بازدهی کار را بالا ببرد ،این کار را از طریق ایجاد رقابت بین کارگران دو شیفت انجام داد. به این صورت که از کارگران شیفت صبح پرسید :«امروز دیگ ذوب را چند بار پر و خالی کردید؟» آنها جواب دادند:«شش بار»
او با گچ روی زمین نوشت 6 و وقتی کارگران شیفت شب آمدند با کنجکاوی پرسیدند که این عدد برای چه رویزمین نوشته شده؟نگهبان گفت:«امروز رئیس آمد و پرسید چند بار دیگ ذوب را پر و خال کردید و کارگران شیفت صبح گفتند6 بار و رئیس این عدد را روی زمین نوشت.»
کارگران شیفت شب به طور نا خواسته تلاش کردند نشان دهند بر کارگران روز برتری دارند و موفق شدند 7 بار دیگ را پر و خالی کنند و این عدد را روی زمین نوشتند.ادامه ی این رقابت بین کارگران دو شیفت باعث بالا رفتن بازدهی تولید کارخانه شد.
سخن پایانی
توجه داشته باشید از میان این دوازده روش برای همراه کردن دیگران با خود،در هر موقعیت ممکن است یک یا تعدادی از آنها به کارمان بیاید.
دوستان عزیزم از اینکه در این قسمت از مطلب مربوط به کتاب آیین دوست یابی همراهم بودید،قدردانتان هستم.بخش بعدی کتاب را در قسمت آینده خواهیم خواند.
دیدگاهتان را بنویسید