ذهن آگاهی(قسمت اول)
عینکِ ذهن آگاهی
زمانی که می خواستم برای صفحه مجازیم اسمی مشخص کنم،«ذهن آگاه »را بین تمام اسامی که در فکرم می چرخید ،انتخاب
کردم.
ذهن آگاهی مثل عینکیه که بعد از معاینه چشم ،متوجه می شویم چقدر به داشتنش نیاز داشتیم واگر زودتر آن را تهیه کرده
بودیم،تا این اندازه، برای دیدن دنیای اطراف خود،دچار مشکل نمی شدیم.
الان این عینک در خدمت ماست .کافی است آن را برداریم وبه چشم بزنیم.
ولی نه ،کمی صبر کنید.دوست دارید قبل از اینکه برای داشتن یا نداشتن این عینک،تصمیم بگیرید با آن آشنا شوید؟
اگر موافقید،لطفا همراهم باشید.
تعریف ذهن آگاهی(mindfulness)
ذهن آگاهی یعنی توجه آگاهانه وبدون قضاوت به همین لحظه ایی که در آن قرارداریم.
ذهن ما مدام درگیراتفاقات گذشته ونگرانِ آینده است.علاوه بر آن، به طورمدام در حال قضاوت وسرزنش خود ودیگرانه.
پس ذهن ما نه هوشیاراست(در لحظه نبون ذهن ) و نه مهربان (قضاوت کننده و سرزنش گر بودن ذهن)
ذهن بازیگوش و قضاوت گر ما
اگر همین الان ازما بپرسند رنگِ در خانه مجاور(خانه) شما چه رنگی است، چند نفر سریع جواب می دهیم؟
احتمالا تعداد کمی از ما.
غذا درست کردنِ چه تعدادی از ما آگاهانه است؟(بازهم )تعدادی اندک.می خواهم اعتراف کنم که من در این مورد، دیروز
ذهن آگاه نبودم.
وقتی در حین آشپزی می خواستم از روغن استفاده کنم به جای روغن سرخ کردنی،از روغن پخت وپز استفاده کردم .چون
مشغول ویرایش کردن همین مطلبی که الان شما در حال خواندنش هستید، بودم،البته در ذهنم.
شاید بگویید تو دیگر چرا ذهن آگاه نبودی؟!!
سؤال خیلی خوبیست .جواب خوبی هم دارد.چون ذهن سالم، پرسه زن وداستان پردازه(به نقل از کتاب تربیت در عمل نوشته
دکتر راضیه ایزدی،دکترمحمدرضا عابدی) این ما هستیم که باید ذهن را به لحظه برگردانیم.
همین که من متوجه شدم در حین آشپزی، ذهن آگاه نیستم، به لحظه برگشتم و با آگاهی ،مشغول آشپزی شدم.اما
همیشه نتیجه این هوشیار نبودنِ ما مثل ریختن روغنِ اشتباهی ،کم ضرر نیست .گاهی بهای سنگینی باید بپردازیم.
مثلا وقتی در حین رانندگی،فکرمان مشغول مهمانی دیشب و آنالیزرفتار میزبان با مهمانهاست که یکدفعه متوجه می شویم که با
عابر پیاده تصادف کرده ایم.
هیجانات و ذهن آگاه نبودن ما
فرض کنید در حین رانندگی مجبور می شوید برای لحظاتی وارد لاین مجاور شوید که یکهو ماشینی از روبرو با سرعت، جلوی
شما قرار می گیرد و راهتان را می بند. لبخند رضایت وغرورآمیزی که راننده ماشین روبرو تحویلتان می دهد،شمارا حسابی
عصبانی می کند. به همین خاطر از ماشین پیاده می شوید تا حسابش را کف دستش بگذارید. .راننده ماشینِ روبرو هم از ماشینش
بیرون میاید،با هم گلاویز می شوید.همین که مردم،قفل فرمان را در دستان شما می بینند، وارد صحنه می شوند تا جلوی وخیم تر
شدن اوضاع را بگیرند. بالاخره هردو به ماشینهای خود بر می گردید.
عصبانی و کلافه هستید.به خوتان که میایید، می بینید100 کیلومتر در مسیر اشتباه،رانندگی کردید.
وقتی آرامتر شده اید،پشیمان می شوید و از خودتان می پرسید چرا این کار را کردم؟
بیایید علت را بررسی کنیم :
زمانی که تصمیم گرفتید حساب راننده را کف دستش بگذارید چه افکاری در ذهنتان می چرخید؟
من می توانم تعدادی از آنها را حدس بزنم:
باید می گذاشت من اول ،رد بشوم بعد حرکت کند.مگر نمی بیند که درآن لاین ،ماشینها دوبله پارک کردند و من نمی توانم به
راهم ادامه بدهم. چه فرد خودخواهی.تازه با این لبخندِ لعنتی ،من را مسخره می کند.باید به حسابش برسم ..
همین افکار باعث می شود به خود ،اجازه درگیر شدن با او را بدهید. (در اینجا به این موضوع که چه می شود مغز، فرمان
حمله را صادر می کند،نمی پردازم.)
تا الان،چقدر موقعیتهای مشابه موقعیت بالا داشتیم .برخورد ی تند با همسر،فرزند،پدر یا مادرو بعد پشیمانی؟
حتی زمانهایی که ذوق زده بودیم و از فرط شادی،کارهایی انجام دادیم که بعداً پشیمان شدیم مثلا وعده ایی به کسی دادیم که
واقعا انجامش برایمان امکان پذیر نبود .به طور مثال وعده مهمان کردن یک دوست برای صرف غذا در رستوران،وقتی هیچ
پولی نداشتیم.
یک راهکار عالی برای موقعیتهای هیجانی شدنمان:
وقتی هیجاناتمان بالا میاید اگر بتوانیم در آن شرایط ،سوالات هدفمندی را از خود بپرسیم،میتوانیم برخودمان مسلط شویم ورفتار
درستی از خود نشان دهیم.(این 5 سؤال مهم که در اینجا آورده شده به نقل از دکتر علی صاحبی است. )
1.چه اتفاقی افتاده؟
2.احساس من چیست؟
3.خواسته من چیست؟
4.سهم من در ایجاد این موقعیت چقدر است؟
5.این خواسته ایی که الان دارم چقدر در کنترل من است؟(اگردر کنترل من است باید کاری برایش انجام دهم اگرنیست، بپذیرم.)
تمرین1:
حداقل 3 موقعیت مختلف را که در طول 5 روز گذشته در آنها هیجاناتتان بالا آمده در نظر بگیرید وواکنش خود را نسبت به آنها
بنویسید .در مرحله بعد، 5سؤالی را که در بالا گفته شده ، در مورد هر موقعیت از خود بپرسید.
برای اینکه بیشتر برایتان واضح باشد که چه کاری باید انجام دهید ،می توانید در ابتدا تمرینتان را برای مثال مطرح شده در
اینجا (دو راننده عصبانی) انجام دهید.
ودر ادامه
گفتیم علاوه بر اینکه،ذهنِ بازیگوش ما ،در لحظه نمی ماند و مدام به گذشته وآینده سفر می کند،دائما،مشغول قضاوت و سرزنش
همه چیز وهمه کس است.به این مثالها نگاه کنید:
چرا این را گفتم یا چرا این کار را کردم؟
من خیلی احمقم.
حتما از من بدش میاید که اینطوری نگاهم می کند.
چرا آنها اینقدر بی ملاحظه هستند؟
و…
اینهمه نامهربانی با خود ودیگران چه نتیجه ایی برایمان به ارمغان میاورد؟
یکی از بارزترین نتایجش، احساس ناخوشایندی وعدم رضایتی است که مدام تجربه می کنیم.
تمرین 2:
از شما می خواهم،حداقل 3 موقعیت را در طول 5 روز گذشته در نظر بگیرید که در آنها با خودتان یا دیگران مهربان نبوده
وشروع به قضاوت وسرزنش کرده اید .لطفا آنها (حرفهای قضاوت گرانه و سرزنش کننده خود) را بنویسید.
چند سؤال اساسی :
تا الان با خود فکر کرده اید،زندگی با چنین ذهنی ،چقدر دشوار و غیر قابل تحمل است؟
چه کنیم که ذهنمان آرام بگیرد وبا شیطنتِ دائمش، آتش بیار هر معرکه ایی نباشد؟
چه کنیم که در لحظات خشم و ترس،شادی وسایرهیجانات، تحت تاثیر احساساتمان ،تصمیم نادرست نگیریم یا رفتار نامناسب
نشان ندهیم؟
چه راهکارهایی می شناسید که بتوانیم درزمان بالا آمدن هیجانات ،بر خود مسلط شویم،ذهن آگاهی خود را بازیابیم و5 سؤال
مناسب(بالاتر گفته شده)را از خود بپرسیم؟
پیشنهاد ویژه:
اگر دوست دارید راهکارهای ذهن آگاه شدن را یاد بگیرید از شما می خواهم قسمت دومِ ذهن آگاهی را بخوانید.
دیدگاهتان را بنویسید